سکوت بین حرف هایم..

برای اولین بعده سیگما از یه پسره خوشم اومده.. نه ترمشو میدونم نه اسم کوچیکشو..فقط فامیلیشو میدونم. بعضی وقتا توی لابراتور پروتز میبینمش و اینکه دو تا کلاسم باهمیم.. قدبلند و سفید و مو قهوه ایی و چشم درشت...ازینا که ریشم میذارن..و دستبند چرمم داره! چون اصن شبیه سیگماس شاید خوشم اومده ازش! نمیدونم دوست دختر داره یانه که قویا داره حتمن! اونروز اون قدر نگاهش کردم که خودشم فهمیده بود من ازش خوشم میاد هی برمیگشت نگا میکرد اونم! نگاش میکنم حس میکنم آروم میشم..کم میشه دلتنگیام با نگاه کردنش..حسه خوبی میده بهم خیلی زیاد..کم پیش میاد آدم با نگاه کردن به یه جنس مخالفی آروم شه بیشتر آدما تحریک میشن با نگاه کردن به مخالفشون... چون حسه خوبی میده بهم اسمشو گذاشتم مثبت... حیف که خیلی تیزه و حواسش هس به دور و برش وگرنه که من میتونستم مدت های خیلی طولانی نگاش کنم...! خوشبحال دوز دخترش که اینقدر دوز پسرش قیافه آرومی داره اگه که قدرشو بدونه دختره احمقِ خوش شانس...! خدایا یدونه ازین پسر آرامشیام واسه ما بذار کنار..ممنون!,بدون عنوان بولس جورج,بدون عنوان السودان,بدون عنوان ...ادامه مطلب