سکوت بین حرف هایم..

متن مرتبط با «پایان نامه های دانشگاه تهران» در سایت سکوت بین حرف هایم.. نوشته شده است

تک و تنهاییو با پای پیاده....متاسفم برات ای دل ساده!

  • الان ساعت1:07شبه و من فک کردم که باید همین الان بنویسم میدونی  چهارشنبه هفته پیش که دوستای خوابگاهیم بهم گفتن دقیقن و برای اولین بار توی زندگیم بطور کامل احساس کردم که یه الاغ به تموم معنام.. اینکه تموم یه سال اول دانشگاهو عاشقش بودم و با تک تک سلولام دوستش داشتم اینکه سرش چقدر حرص خوردم که با بقیه دخترا چقدر صمیمیه اینکه چقدر منتظر بودم که بیاد جلو اینکه چقدر توی ذهنم خودمو با اون تصور کردم اینکه همه حرکاتشوتعبیر کردم به علاقه اینکه هر پروفایلی ،تاکید میکنم،هر پروفایلی گذاشتم حتی بعد رفتنش برای اون بودش اینکه آینده این رشته لعنتیو با اون میدیدم اینکه بعد رفتنش مردم  اینکه براش ماه ها رو میشمردم اینکه وبلاگ زدم فقط و فقط برای اون بود اینکه شدم "سورمه" اینکه اون شد "سیگما"         اینکه روزیکه توی اینستا ریکوعست داد بهم،بهترین روز زندگیم بود اینکه تابستون 94فقط گریه کردم اینکه عین این سه سالو فقط به اون فک کردم اینکه بیشتر آهنگایی که گوش کردم به یاد اون بوده اینکه تموم اکنتای دیلیت شدم،بخاطر اون بوده اینکه همین دو ماه پیش مث این دخترای بدبخت فک مبکردم , ...ادامه مطلب

  • پایان....

  • سیگما کسی بود که من از ته دلم دوستش داشتم و یروز زندگی بدون اون برام ممکن نبود..وقتی که رفت من حالم بد شد..فکر کردم نوشتن راه حله خوبیه که یادم بره..برا همین وبلاگ ساختمو شروع کردم به نوشتن..کم کم سیگما فراموش شد منم قاطیه روزمرگیام ...گاهی اوقات یادش میکردم و براش مینوشتم ..بعضی اوقات عصبانی بودم از دستش بعضی اوقات دلم براش تنگ میشد...اوضاع خوب بود اگه دوباره حرفی از اومدن سیگما نمیشد...من تقریبن به روال عادیه زندگی برگشته بودم که دوباره دیدمش...من بعد از رفتنش یه تابستون جهنمی رو پشت سر گذاشتم که بخاطر همون قضیه تا چندین ماه اوضاع بدنم بهم ریخته بود و اتفاقاتی برای جسمم افتاد که شاید خوب نباشه بنویسمشون.. للان دوباره بعد از دیدنش احساس میکنم اون تابستون تکرار شدش...من حالم بده!دیگه هیچ چیزی فک نمیکنم بتونه توی زندگی منو خوشحال کنه و عمیقن احساس میکنم همه چیز بی معنیه توی زندگیم،حالم از همه چیز بهم میخوره و از دیدن دوستلی صمیمی سیگما متنفرم...از دانشکده بدم میاد چون بازم احساس میکنم سیگما اینجاها راه رفته و حرف زده... از ته دلم دوست دارم بمیرم و فکر میکنم فقط مرگ میتونه پایان این رنج ,پایان نامه,پایان سریال کوزی گونی,پایان نامه های دانشگاه تهران ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها